کسالت
امروز 12 اردیبهشت سال 1392 است .
متاسفانه فرزین از دیشب مریض شده و حالش اصلا خوب نیست .
دایما بالا میاره و میگه دلم درد میکنه .
صبح هم بردمش دکتر و یه آمپول ضد تهوع بهش زدن.
اینجور وقتها نبود بابا محسنش هم خیلی به چشم میاد ولی کاریش نمیشه کرد و باید این دوری و دست تنها بودن رو تحمل کنیم . هر دومون .
راستی چند روز دیگه هم خاله اعظم و عمو رضا بعد از یک سال میان ایران و دیدارها تازه میشه . من که خیلی خوشحالم و دارم لحظه شماری میکنم که تنها خواهرم رو ببینم . حیف که زود یک ماه تموم میشه و باز میرن و مارو تنها میذارن.
انشاا... همیشه موفق و پیروز باشن .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی